قسمت

حال این روزهای زندگیم

قسمت

حال این روزهای زندگیم

قسمت

درباره وبلاگ:
این وبلاگ ساخته شده تا طرز فکر من تو هر مقطع از زندگیم توش نوشته بشه بدون سانسور و محافظه کاری

نکته : ممکنه طو مطنحا قلت املاعی ذیاد باشع
بع بذرگی خودطون ببخشید

.
.
درباره من :
یه پسر معمولی
بعضی وقتا عجیب
نظریه های خودم رو دارم تو هرچیزی
همواره دنبال تجربه
علاقه شدیدی به انسان شناسی دارم و هیچی نمیدونم ازش

بایگانی

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۱
فروردين

بسم الله الرحمن الرحیم




سلام

نمیدونم الان که داری این مطلب رو می خونی خودت یک وبلاگ نویسی یا وبلاگ خون

اما اگه یکی از این دو مورد هستی و کمی قدیمی تر حرف من رو خوب می فهمی

پس دل بده


دلم تنگه

دلم تنگه واسه اون روزها که از بین همه ادم ها یک فردی تصمیم میگرفت که وارد بخش اجتماعی دنیای مجازی بشه

محتوا تولید کنه ، بخونه و نظر بده

و در نهایت تصمیم میگرفت که از یک وبلاگ شروع کنه

یه بسم الله میگفت و وبلاگی می ساخت بنا به سلیقه خودش

اول شروع میکرد یه اسم خاص پیدا کنه واسه وبلاگش

بعد شروع میکرد دنبال یه قالب مرتبط با موضوع وبلاگ و خودش

همه شرایط  وبلاگ رو با سلیقه شخصی خودش فراهم میکرد

و بعد یک نگاهی به وبلاگش می انداخت و توی دلش میگفت خودشه ، این همون چیزیه که میخواستم


و بعد نوشتن آغاز میشد

نوشتن از آن چیزی که دغدغه اش را داشت

نوشتن از آن چیزی که در دلش بود و نمی توانست با کسی بگوید

نوشتن برای همفکری ، کمک ، ساختن جریان ، درد و دل و ...

شروع میکرد به فکر کردن ،     نوشتن    و     اصلاح کردن   

بارها  پست های خود را میخواند و مرور میکرد که آیا مطالب را آنجور که باید به مخاطب خود رسانده است ؟

و در نهایت انتشار مطلب


معمولا قدیمی ترها یک سیستم داشتن برای نوشتن

بعضی ها هر روز مینوشتن بعضی ها هم یک روز در میان یا شاید هفته ای یک بار

بستگی به نوع وبلاگ بود ، مثلا اگر خاطرات بود روزانه و اگر موضوعی بود شاید هفتگی

هیچوقت اینطور نبود که یک وبلاگ حتما باید هر روز بیش از 10 پست میزاشت تا اون وبلاگ خوب قلمداد بشه

"نوسنده مینوشت تا دغدغه خودش رو بگه و خواننده میخوند تا چیزی یاد بگیره و صرفا کار هردو سرگرمی نبود"

چه سری بود در این نوشتن که بعد از آن انگار روح آدمی ارضا میشد


بعد از مرحله نوشتن میرسیدیم به مرحله جذاب تر وبلاگ خوانی و نظر دهی

شروع میکردیم به گشتن ، گشتن ، گشتن     و پیدا کردن وبلاگ هایی که از نظر فکری و موضوعی به شخصیت ما نزدیک بودن

مطلابشون رو میخوندیم ، بادقت

شاید بارها

بعد تو ذهن خودمون تحلیل میکردیم که نظر کدوم درست تره و ...

و حتما اصرار داشتیم که نظراتمون رو راجع به موضوعاتی که میخونیم بنویسیم

و پیگیر بودیم که در جواب نظراتمون چه چیزهایی گفته شده و ...


چه دوستانی پیدا می کردیم

دوستانی مجازی اما باوفا و صادق


اگرچه نمیتونم پنهان کنم که نخاله هایی هم بودند که بیشتر نقش تخریب و عقب گرد رو ایفا می کردند

چه در نوشتن ، چه در جمع آوری نظرات و ...


اما " آب راه خودش را پیدا میکرد "

و هر آنچه از دل برون می آمد میرسید به آن دل که باید



=========================================


بیایید مقایسه کنیم دنیای 10سال پیش مجازی خودمون رو با الان

البته منظورم در مورد تولید محتواست از هر نوعش


بزارید رو راست بگم

همه چیز از یک خبر بد در رسانه ها شروع شد :

" شبکه های اجتماعی جای وبلاگ ها را گرفتند "

تلخترین خبر برای خود من
انگار شبکه های اجتماعی سدی شد جلوی رودخانه زیبای وبلاگ
از فیسبوک شروع شد (کلوب ، ویچت ، واتس آپ ، وایبر ، لاین و ... )
و تا اینجا به تلگرام و اینستاگرامه ختم شده

اینستاگرام
انفجار عقده های درونی
انتشار تصاویر شخصی و مستهجن
انسان های دورو پشت نقاب های آرایش ، تجملات و ...
فخر فروشی و دیگر هیچ

تلگرام
انفجار اطلاعات در یک محیط کوچک و بسته
که پر از محتواهای کوتاه ، سطحی و شاید تبلیغاتی
مطالبی بدون امکان نظردهی ، بازخورد و تحلیل دوطرفه


شدیدا معتقدم که در اینستاگرام ، تلگرام و هرجا که میتوان نوشت افرادی هستند که عمیق فعالیت می کنند
و محتوای خوب تولید می کنند
اما معتقدم در جاهایی از جمله شبکه های اجتماعی به خصوص از آن نوع که در دسترس همه ی افراد جامعه هست مانند تلفن همراه
نسبت افراد عمیق به افراد سطحی و بی فکر بسیار اندک اند پس درصد زیادی از مطالبی که در این شبکه ها منتشر می شود یا سطحی است یا کپی شده

و شدیدا هم معتقدم که وقتی چیزی راحت بدست می آید از ارزشش کاسته می شود
از نظر من در شبکه های اجتماعی با یک چالش اشتباهی روبرو هستیم  که هر شخصی هر جایی هر پستی را که بخواهد می گذارد
بدون فکر کردن راجع به آن پست و عواقب آن

به نظر من خواندن و نوشتن هم آدابی دارد
که در خواندن مهمترین آن جستجو ، گزینش و واکاوی است
یعنی من آن مطلبی را می خوانم که خودم درپی آن هستم
نه آنکه مطالبی بخوانم که یک کانال صرفا به عنوان خوراک به من میدهد و من نمیتوانم نظر مخالف یا موافقم را بیان کنم و چون در آن کانال یا صفحه عضو هستم مجبور به پذیرش هستم

فکر میکنم مردم به صورت ناخودآگاه بیشتر به سمت کانال هایی میروند که تعداد عضوهای بیشتری دارند تا کانال هایی که مطالب بهتری ارائه می دهند و ...

نتیجه:
معتقدم یک ذهنیت مخرب بین دیدگاه انسان ها در زندگی بوجود آمده که دیدگاه انسان را در مورد انتخاب هایش عوض کرده است و تاثیرگذارترین آن فضای مجازی(بیشتر شبکه های اجتماعی) می باشد :

کمیت بر کیفیت ارجعیت دارد

ظاهر بر باطن ارجعیت دارد

تمام

این قصه سر دراز دارد
فکر کنم دردودل زیاد شد
اما بازهم این وبلاگ بود که باعث شد بنویسم تا آروم شم


اگر مطلب باب میل شما نبود ، پوزش
اگر باب میل شما بود ، خواهش
در هر دوصورت منتظر نظرات هستم
که متاثرترین گزینه است برای دلگرم کردن یک نویسنده

  • هادی خان